وبلاگicon

مهتاب شبهای لیلا

دسته بندی محصولات

پشتيباني آنلاين

    پشتيباني آنلاين

درباره ما

     مجلهءحقیقت
    مجلهء حقیقت «تاسیس1384ش» دورهءجدید. از اینکه مجلهءحقیقت را انتخاب کردید خوشحالیم. مارا از آثار و نظرات سازندهء خود بهره مند کنید. majallehaqiqat.loxblog.com

لینک دوستان

امکانات جانبی

    فرم تماس با ما تماس با ما

ورود کاربران

    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری

آمار

    آمار مطالب آمار مطالب
    کل مطالب کل مطالب : 1252
    کل نظرات کل نظرات : 49
    آمار کاربران آمار کاربران
    افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
    تعداد اعضا تعداد اعضا : 41

    آمار بازدیدآمار بازدید
    بازدید امروز بازدید امروز : 9195
    بازدید دیروز بازدید دیروز : 8663
    ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 920
    ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 866
    آي پي امروز آي پي امروز : 3065
    آي پي ديروز آي پي ديروز : 2888
    بازدید هفته بازدید هفته : 9195
    بازدید ماه بازدید ماه : 28262
    بازدید سال بازدید سال : 170142
    بازدید کلی بازدید کلی : 506822

    اطلاعات شما اطلاعات شما
    آی پی آی پی : 3.15.239.50
    مرورگر مرورگر :
    سیستم عامل سیستم عامل :
    تاریخ امروز امروز :

خبرنامه

    براي اطلاع از آپدیت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آخرین نطرات

    علی آقا محمدی - تشکر فراوان از آقای اسماعیلی بابت گزارش خوبشون - 1396/11/25
    فهیمی - سلام.مدت زیادی از فعالیت در مجله حقیقت دور بودم امروز دیدم مجله پرباری شده و مطالب بسیار مفید ارایه می شود. از دست اندر کاران و عزیزانی که زحمت میکشد کمال تشکر را دارم. - 1396/3/16
    mohseni - روحش شاد
    خداوند غریق رحمتش کند با این فعالیتهای ماندگارش
    امروز هرچه داریم از دست علمای خاضع و زحمت کش است
    همه مایه افتخار اسلام و مسلمین هستند. - 1395/10/4
    حیاتی - سلام استفاده کردیم عالی بود - 1395/2/25/majallehaqiq
    حیاتی - سلام تشکر از اطلاع رسانی جامع
    پاسخ: سلام سپاس از حسن نظرتان... - 1395/2/22/majallehaqiq
    نعمت الله کامرانی. - عرض سلام ،احترام وخسته نباشید

    برخودلازم میدانم از تمامی کسانی که باعث وبانی برگزاری این مراسم معنوی بودند ویادوخاطرات انشهدای بی شمع وچراغ را درخاطره ها طنین انداز نمودند تشکروقدردانی نمایم وخداقوت رانثارشان کنم.

    اجرکم عندالله
    پاسخ: سلام... سپاس از حسن نظر شما... - 1395/2/22/majallehaqiq
    محمد بیانی - عکس یاد گاری تان حرف نداشت اشنایان قدیمی در هم جمعند روح شهدا را هم خدا وند غریق رحمت .نماید
    پاسخ: ممنون از ارسال پیامتان... - 1395/2/22/majallehaqiq
    آریایی - ان شا الله تمام عاشقان و دوست داران اهل بیت ع بتوانند به سلامت به زیارت امام حسین ع مشرف شوند...
    و هر دو دولت عزیز و برادر ایران و عراق بتوانند در امر ورود و خروج زایران همکاری کنند.
    - 1394/9/7/majallehaqiq
    مجتبی عابدی - آقای اسماعیلی چرا مال امسال رو نمی زارین؟ - 1394/3/2/majallehaqiq
    مولامهدی گل یاس - یک منتقم از طواف حج می آید

    با اسب، و ذوالفقار کج می آید

    آمین خدا برای اللهم

    عجل ولیک الفرج می آید

    خیلی ممنون از شما همکار گرامی - 1392/10/19

مهتاب شبهای لیلا

 

                                  

                                          مهتاب شب های لیلا علیهاالسلام                                                                                   

  به کوشش محمدموسی زکی                              
 
هلال ماه جبینش از دل شبِ زلفش رخ نمود، ابرهای پلک واره از هم دور شد و برق نگاه یک جفت ستاره، آسمان مهتابی رخسارش را شکافت.

این نخستین تصویر از شمایل شهزاد بنی هاشم در قاب نگاه چشم های لیلا علیهاالسلام بود.

از وقتی که پنجره چشم هایش را به روی جاده بی انتها نگاه لیلا باز کرده بود، خواب را از دیدگان او ربوده بود؛ نه از آن جهت که دستی باید گهواره بی تابی هایش را تکان می داد و یا جرعه های شیره گل، لبان او را به شبنم می نشاند.

لیلا نیز مثل هر زن دیگری، راه و رسم مادری می دانست و سلوک مهربانی می شناخت، اما آن چه در گهواره دستان او تکان می خورد، یک کودک نبود که سپیدی موی مادر را به پای بزرگ شدن خویش بطلبد.

او از هم اینک بزرگ بود!

همانند اسم اعظمی که بر وی خطاب می کردند و غیرت بوتُراب را در برق چشمان او به تماشا می نشستند! انگار که از هم اکنون با ذوالفقار نگاهش، دروازه های کربلا را می گشود.

آن جلال و جبروتی که کودک لیلا را بر تخت بزرگی و شوکت می نشاند، تکرار خطوط نسخه وجود حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم بر صفحه هستی علی اکبر علیه السلام بود. گویی برگه ای از کتاب جان پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله وسلم در پیش چشم لیلای دور مانده از خاتم رُسُل قرار گرفته بود و او در آن نظر نمی افکند و چیزی نمی خواند، جز آن چه به امین اللّه منتسب بود.

لیلا دیگر مادر کودک خویش نبود، بلکه دایه کودکی های پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم شده بود! و چه موهبتی برتر از آن که زنی موسپید شود در راه روسپیدی عشق.

مگر نه آن که چیزی نخواهد گذشت که کودک رسول واره لیلا، دلاور صحنه های کربلا خواهد شد؟!

هرروز روز تولد توست.
 

اینک تو از راه رسیده ای؛ مرد دیگری از سلاله ای روشن، از مطّهرترین تباری که شجره نامه های زمین، تا به حال در خویش به تجربه نشسته اند.

خوش آمدی دلاور مرد! امّا حیف از تو! حیف از عظمتی چون تو که اسیر پنجه خونین جهانی این چنین ناپاک و نامهربان شود!

زاده شده ای و نگاهت که می کنم، اگرچه نوزادی تازه رسیده ای، امّا گویی که دستان قدرتمندت، از هم اینک دسته شمشیر را خوب می شناسند.

به سینه بستر تو که چشم می دوزم، غصّه ای تاریک، تمام تنم را می لرزاند که آخر، این سینه، در ظهر تفتیده ای نه چندان دور، مکان فرودی خواهد شد برای دردناک ترین تیرها که از دست شقی ترین کمانداران پرتاب خواهند شد.

تصویری از بارش یکریز سنگ و تیر و نیزه، در چشمان کوچک و معصوم تو پیداست و لب های ظریفت از حالا، چنان عطشناک و خشکند، گویی تجربه و تمرینی می کنی برای بیابان موعود.

خطوط پیشانی روشن و بلندت، از همین آغاز زیستن تو، سرنوشتی غریب را فریاد می زنند، هرچند چندان حیرت انگیز نیست؛ که آخر، مردان بزرگ تاریخ، همیشه چنین زیسته اند. گویی بزرگی و عظمت، قیمت گزافی دارد که باید آن را پرداخت. آری! تیر و خنجر، داغ و عطش و ظلم، همان اند که روزی بر تو، وحشیانه باریدن خواهند گرفت؛ بر تو که شبیه ترینی به جد ّ بزرگِ خویش، حضرتِ رسول صلی الله علیه و آله وسلم ، به پیغمبری که ختم تمامی آسمانیان بوده است.

آیا کدام تیغی خواهد بود که بر پیکرِ تازه سالِ تو فرو بنشیند و از شرم، به یک لحظه ذوب نگردد؟

کدام تیری خواهدبود که پرتاب شود از کمانی که چهره تو را نشانه گرفته باشد، ولی آن تیر پرواز کند واز حرارتِ خجلتِ خویش، در راه آتش نگیرد و خاکستر نشود؟

کدام خنجر است که تاب بیاورد، آن گاه که در دستی هرزه، می چرخد و پیچ و تاب می خورد و سر از پیکر مطهرترین جوان تاریخ جدا می کند؟! ... جوانِ بنی هاشم اینک زاده می شود؛ آری! سرسبز و سربلند، چونان شکوفه ای، بهاری که بر شاخسارِ بلندترین درخت زمین، تابناک می روید. و امّا هزاران دریغ و افسوس، که هر شکوفه ای آن گاه که می شکفد، لاجرم چیده خواهدشد با دستانی که هرگز خواهان ماندگاری و طراوت و عطرپراکنیِ هیچ گلی نیستند.

دریغ که سرافرازترین گل ها، در اوج شکوفایی و زیبایی خویش، از شاخسار فرو افتد.

هان ای غنچه ای که این گونه شکوفا پدید آمده ای! تبریک و اظهار شادمانی ام را بپذیر؛ اگرچه چشمانم، اشک آلود داغ حادثه ای است که به زودی اتفاق خواهد افتاد.

نیک آمده ای و نیک تر خواهی رفت؛ این قصّه ای است که تاریخ از تو روایت کرده است؛ امّا چه فرق می کند؟ مهم این است که همواره خاطره زیباترین گل ها، جاودانه در مشام عطرپرستِ ایمان آورندگان و گل خواهان تکرار می شود.

گل های همیشه سرخ را مگر می شود که از یاد برد؟

از آن زمان که تو را دانسته ام، سال هاست که هر لحظه در ذهنِ هرچند حقیرم، زاده می شوی و هر روز، روز تولّد زیبای یگانه توست.

پس در هر بهار، که گلستانی آفریده می شود، تداعی سرسبزترین گلی است که در عظیم ترین و معطّرترین گلستان تاریخ، روزی زاده شد.

امّا درد از زمستانی که هرسال، به تاراج گل ها بر می خیزد و تا بهار بعد، باید در هجران گدازنده ای، تنها دل به خاطرات خوش ساخت و به عطری که هر از گاه، در کوچه پس کوچه های خاطرِ لبریز، می پیچید.

آری! تو بی شک همیشه هستی، همیشه بوده ای و همیشه خواهی ماند.

دلاور مرد! قدمت گرامی.

 

 


 

کانال مهدوی و مذهبی

Get our toolbar!
کمپین وبلاگ نویسی امام علی النقی (علیه السلام)‍‍‍
مولامهدی گل یاس

تاریخ ارسال پست: ساعت: 3:44
می پسندم نمی پسندم

مطالب مرتبط

بخش نظرات این مطلب


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: